Android...سرزمین آندروید
دنياي دانلود انواع برنامه موبايل و نرم افزار وكتاب موبایل ،کتابهای اموزشی و مطالب اموزشی...
پدر و مادرت را نگاه کن. نگاه کردن به جمال مادرت خودش عبادته
فرمان مادر را ببر، ببین که چه بر سر تو خواهد آمد. هرچه مادرت سخت گیر تر باشد فرمانش را ببر ... اگر مادرت تند باشد فرمان بردن از او اثرش بیشتر است. فرمان مادر ِ خوش اخلاق را که همه می برند. اگر به غریبه هم بگوید اینجا بیا، خواهد گفت خانم چه می گویید، چشم. کارش را رها می کند و بار او را بر میدارد و یا راه او را باز می کند. اگر مادر و پدر تندی دارید تا فرمان او را بردید آن وقت می فهمید چه کرده اید. خداوند متعال نشانت خواهد داد که ببین چه کرده ای، کار بزرگان را انجام دادی، با ما رفیق و انیس و مونس شدی ... حاج محمد اسماعیل دولابی دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:معمای افراد خال دار , :: 10:36 :: نويسنده : ABD
- ۱۰۰ نفر آدم با هوش در یک سالن زندانی هستند. ادامه مطلب ... چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:داستان های کوتاه اموزنده, :: 15:43 :: نويسنده : ABD داستان های کوتاه اموزنده
سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:, :: 16:3 :: نويسنده : ABD نمیدانم کجایی در وجودم نهفته شدی... در بین دستانم... در قلبم... در گوشه چشمانم... در آسمان ایمانم...
در کجا نشسته ایی کنار ساحل آرامش من آنجا که تپش قلبم به شماره میفتد شاید آنجا که شاپرکی بر گل آرام مینیشیند
کجا تو هستی که اینگونه به وجودم ملحق میشوی در بی خوابی هایم در شبهایه بی قراریم... در متن تمام تنهاییم چگونه تو آرام گرفتی در این آشوب
تو کجا آشکار اینگونه پنهان شده ایی در زیر پوست من چه لطیف میجهی... تو در فراسوی هر زمان در هر جای این مکان با منی... طوری روحم با عشق تو آمیخته شد که انگار تو خود منی... کسی را میخواهم، نمییابمش خدایا ساده از خطاهایم بگذر. .... ........همانگونه که ساده از آرزو هایم گذشتی... مــن زانــو هـایـم را بــه آغـوش کــشیده بـــودم...
زانــو زده بـودی ... وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید؟ آن زمان که خبر مرگ مرا می شنوی روی تو را کاشکی می دیدم شانه بالا زدنت را بی قید و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد و تکان دادن سر را که عجب! عاقبت مرد؟ افسوس.... سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:, :: 15:56 :: نويسنده : ABD
نهج البلاغه،بالاترين كلام مخلوق،پس از كلام خالق فكر و انديشه كن تا بينا گردي.
چون خرد كمال گيرد،گفتار نقصان پذيرد.
به يقين خفتن به كه با دو دلي نماز گزاردن.
علم زندگي است،و ايمان سبب نجات و رستگاري.
چيزي براي جلب محبت مانند سخاوت و نرمخويي و خوش خلقي نيست.
خوشا آنان كه قرآن را به جانشانبسته دارند و دعا را ورد زبان.
نجات و رستگاري قرين و همراه ايمان است.
سخاوت بي خواستن بخشيدن است،وآنچه به خواهش بخشند يا از شرم است و يا از بيم سخن زشت شنيدن.
ستوده تر از بلاغت در گفتار،خموشي است در جائي كه سخن گفتن شايسته نيست.
چه بي شرم است انسان نادان.
هيچ كس چيزي را در دل نهان نكرد،جز كه در سخنان بي انديشه اش آشكار گشت و در صفحه رخسارش پديدار.
به زودي به تو خواهد رسيد آنچه براي تو مقدر شده پس كسب و كار را آسان بگير و آهسته تر كار كن.
كسي كه بر خدا توكل كند كمك خدا را از دست نخواهد داد.
بار خدايا تو مرا از خودم بهتر مي شناسي و من خود را از آنان بيشتر مي شناسم. خدايا ما را بهتر از آن كن كه مي پندارند و بيامرز از ما آنچه را كه نمي دانند. حديث عشق اگر خواهي بيا با ما سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: 21:38 :: نويسنده : ABD ز ليلايي شنيدم يا علي گفت
به مجنوني رسيدم يا علي گفت مگراين وادي دارالجنون است كه هر ديوانه ديدم يا علي گفت نسيمي غنچه اي را باز ميكرد به گوش غنچه كم كم يا علي گفت چمن با ريزش باران رحمت دعايي كرد او هم يا علي گفت يقين پروردگار آفرينش به موجودات عالم يا علي گفت خمير خاك آدم را سرشتند چو برمي خواست آدم يا علي گفت صبا دو بال خود با باد برده سليمان بس كه محكم يا علي گفت مسيحا هم دم ازعجاز ميزد زبس بيچاره مريم يا علي گفت علي را ضربت كاري نمي شد گمانم ابن ملجم يا علي گفت مگر خيبرز جايش كنده مي شد يقين آنجا علي هم يا علي گفت
چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, :: 18:48 :: نويسنده : ABD برمهدي وآن هاله نورش صلوات* برخال لب وجام ظهورش صلوات* بي پرده همه انس وملك ميگويند برسال ومه ووقت ظهورش صلوات عشق امدو آتش به همه عالم زد... چو سپيد شد در برم....عشق فرياد زدكه خونين جگري پيدا شد... هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش شوخی نکن“حرمت ها شکسته میشود”هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن“تبدیل به وظیفه میشود”
اصلا چرا دروغ، همین پیش پای تو
گفتم که یک غزل بنویسم برای تو
احساس می کنم که کمی پیرتر شدم
احساس می کنم که شدم مبتلای تو
برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو
دل می دهم دوباره به طعم صدای تو
از قول من بگو به دلت نرم تر شود
بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو!
دریای من ! به ابر سپـردم بیـاورد :
یک آسمان ، بهانه ی باران برای تو
ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم
رخصت بده نفس بکشم در هوای تو
آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند حالا دیدید که موافق موافق موافقم...پس دل دل نکن... لینک کن... |
||
|